دولت بریتانیا تروریسم را به کارگیری شیوههایی یا تهدید به اقدامات خشونت آمیز و برهم زننده آرامشی دانسته است که هدف از آن تاثیرگذاری بر حکومت یا ارعاب مردم است و در جهت پیشبرد آرمانهای سیاسی، مذهبی یا ایدئولوژیکی انجام میشود.
دولت آمریکا نیز تقریبا با همین مضمون ترور را " استفاده سازمان یافته از خشونت یا تهدید به خشونت برای دستیابی به اهداف صرفا سیاسی، مذهبی یا ایدئولوژیکی ... از طریق ارعاب، اجبار یا القای ترس و نوعا با هدف قرار دادن غیر نظامیان" دانسته است.
در این تعریفها چیزی که به نظر میرسد نگرش قدرت به ترور است. یعنی از زاویه قدرت و طرف پیروز و مقتدر تعریف انجام گرفته است و به ظاهر به هدف تقویت نهاد قدرت و طرف پیروز و توجیه رفتار آن تعاریف مذکور بیان شده است. از این رو اشکالات جدیای نسبت به آن وجود دارد. این تعریفها مقاومت مشروع و مقاومت در برابر تجاوز را شکلی از اشکال ترور قرار میدهد، در حالی که این گونه نگرش به ترور و شمولیت آن نسبت به دفاع مشروع با اصول اخلاقی و عرف عمومیبین الملل، ناسازواری آشکاری دارد.
تعریف باید به گونهای باشد که افزون بر دربرگیرندگی همه مصادیق، بازدارنده از ورود غیر آن بوده و از جامعیت و مانعیت خاصی برخوردار باشد. اگر بپذیریم که اقدامات خاصی در نقض پیمانها و اصول اخلاقی و قانونی جنایت باشد، فرقی نمیکند که این اقدامات را طرف مقتدر و پیروزی انجام داده باشد یا طرف ضعیف و شکست خوردهای. ما نمیتوانیم علیه دیگران قانونی را وضع کنیم که نمیخواهیم در مورد خودمان اعمال شود. مجازات دشمنان به ویژه شکست خورده، به جهت ارتکاب اعمالی که مجریان قانون نیز مرتکب آن شدهاند ، بی انصافی فاحشی است که حتی قوانین را نیز بی اعتبار خواهد کرد. آیا این حق اعمال قانون تنها برای طرف قدرتمند، موجب بی اعتباری قوانین و اصول بنیادین اخلاقی نمیشود؟
از امیرمومنان (ع) روایت شده است که وی در اجرای حدود بر مرتکبان و مجرمان تنها از کسانی میخواست تا مشارکت کنند که خود حد و تعزیری بر گردن نداشته باشند. این روش حکومت عدل علوی است. این روایت ناگفتههای بسیاری در خود نهفته دارد.
به موضوع اصلی برگردیم . ترور حتا به معنای پیش گفته در فرهنگ اسلامی چه جایگاه و حکمی دارد؟
برخی از مترجمان عربی آن را به ارهاب ترجمه کردهاند. این برگردان با مفهوم قرآنی و اسلامیو حتی فرهنگ عربی ناسازوار است. ارهاب به معنای ترساندن و خوف مفهوم عامی است و مفهوم غربی ترور را باز نمیرساند. در قرآن از مردم خواسته شده است که در برابر خدا رهبت و خوف و خشیت داشته باشند و در موردی که واژه ارهاب به کار رفته تهیه ابزار و ادوات جنگی و آمادگی کامل نظامیبه عنوان یک بازدارنده مطرح است(انفال ،60) نه اعمال اعمالی که در مفهوم ترور از آن سخن به میان رفته است.
برگردان واژه ترور در فرهنگ اسلامیو قرآنی فتک و غیله است . جوهری در صحاح در تعریف فتک مینویسد: کسی بر همراه خود وارد شود و در حالی که او غافل است به طور ناگهانی او را به چنگ اندازد و بکشد.
برخی دیگر آن را یورش ناگهانی به کسی که اسلحه دارد و یا ندارد به قصد کشت برای مقاصد سیاسی و غیر آن، دانسته اند.
در روایات اسلامی نقل شده است که ابوصباح کنانی به امام صادق (ع)عرض کرد: همسایهای دارم به نام جعد بن عبدالله که به امیر مومنان(ع) بدگویی میکند. اجازه دهید تا در کمین او نشسته او را بکشم؟ آن حضرت وی را از این کار بازداشت و بیان کرد: این فتک است و پیامبر از آن بازداشته است.
در قصه مسلم در خانه شریک نیز وی از قتل و ترور ابن زیاد سر باز زد و بیان کرد: ایمان، فتک و ترور را در قید و زنجیر کرده و از آن بازداشته است.
از پیامبر(ص) نیز روایت شده است که فرمود: در اسلام ایماء و فتک جایی ندارد.( محمدی ری شهری، میزان الحکمه ، ج 3 ص 2249) ایماء (اشاره) به معنای دستور پنهانی برای کشتن با اشاره است .
غیله نیز عبارت است از کمین کردن و کشتن فردی با حیله و خدعه است در حالی که فرد از عمل او غافل است.
محارب نیز به معنایی قریب به معنای تروریسم است. صاحب جواهر درباره محارب مینویسد: کسی است که به روی دیگران اسلحه بکشد تا او را بهراساند، چه این عمل در خشکی باشد و چه دریا، چه روز باشد و چه شب، چه در شهر باشد یا جای دیگر.(جواهر الکلام، ج 4 ص 564)
از این مطالب دانسته شده است که حکم ترور در اسلام از نظر فقهی حرمت است. واژگانی که بر این معنا دلالت میکنند واژگانی چون فتک و غیله و اغتیال و محارب است، نه رهب و ارهاب.